۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

نمی دونم این گریه هام برای خودم که تنهام یا برای تو. دلتنگتم خیلیییییییییی، کاش من رفته بودم. نه اونوقت تو گریه می کردی و من از گریه تو غصه دار می شدم. کاش با هم رفته بودیم....
نکنه دارم ناراحتت می کنم با گریه هام؟ حق بده به من. خیلیییییییی حالم بده

هیچ کاری نکردم برای تولدت. توانش نیست. حتی حال اینکه به یه خیره پول بفرستم. اما یه کاری می کنم همین روزا. الان اما به یاد تو می رم اون عطری که دوست داری رو می زنم و می رم دنبال پوپولکت.


قبل رفتن دنبال پوپولکت باید برم خرید کنم. می ترسم مثل اون دفعه ای بزنم زیر گریه اگه کسی باهام حرف زدم. نه نمی رم ولش. الان هم که اشکا تموم نمی شه...


کاش می شد برگرده یه دورانی. آخخخخخخخخخ