۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

نوشته های روزانه
1. دیروز!!!

هر جا می رفتم آخر خیابون رو دریا می دیدم. اما نمی رسیدم. نزدیک که می شدم یا می پیچیدم بر خلاف اون دریا یا دریایی درکار نبود. اما به محض پیچیدن خیابون روبرو برام باز همون حس رو داشت. انگار که آخرش دریا داشت.
خیلی اینور اونور رفتم اما به هیچ آبی نرسیدم.
شده این روزای من. به جایی نمی رسم!

2. همین الان
عوض شدم. دیگه اجازه نمی دم هر کاری خواستن بکنن یا هر حرفی رو خواستن بزنن. آخرین فرصت رو دادم. از این به بعد بزنین 3 تا می خورین.
از این به بعد اینجا می نویسم. بعد توضیح می دم چرا.