۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

هیچ وقت یادم نمی ره اولین باری که با صدای بلند داد زدم و فحش رکیک دادم رو! یادمه روز 18 تیر بعد ساعت 2 وقتی عاشقان ولایت بعد از نماز جمعه تند و تند خودشون رو رسوندن درب کوی ما پا به فرار گذاشیتم. نزدیکیای خوابگاه دخترها یه پراید سفید بود که یه مرد رانندش بود و یه زنکه گنده بک کنار دستش نشسته بود و با سرعت رد می شد هی داد میزد جنده ها برین تو خوابگاهتون تا ... منم با صدای بلند داد زدم جنده خودتی و جد و آبادت! حیف که صدامو نشنید حیف
دستگیری عبدالمالک ریگی دیگه این وسط چی بود؟
هر چی بیشتر میگذره می فهمم که فطرت آدمها انگار همه یه جوره. مشکلات زنها در همه جای دنیا یه جورایی مثل همه و آزار مردها هم انگار یه جور. همونطوری که یه زن ایرانی دغددغه زندگیشو داره. غربیها هم دارن. خیلی از شرقیها هم همینطور و مشترک ترین مشکل در زندگی اونایی که ازدواج کردن: مادر شوهر!!.